لطفا در لایک گیر نکنیم!
امروز جزء معدود روزهایی بود که نونوایی سرکوچه ما انقد شلوغ شده بود که کار به صف و نوبت!
و من پشت اون آقا بودم!
و شما دیرتر از من اومدی و
اون گونی ینی من!
و جای خودم گذاشته بودمش و
این حرفا کشیده بود...
آفتاب قم هم صاف میزد پس کله هامون تو همین حین که بزور ترکیب خودمونو چیده بودیم که کی کجاست
و چقد به صفش مونده!
یه خانوم چادری هم اومد به موازات ما وایساد!
گفتم حتما میخوان از این فرصت سوء استفاده کنن و بدون نوبت برن نون و بگیرن!!
با صف بقیه کاری نداشتم؛
خودمو آماده کرده بودم که اگه خدایی نکرده ایشون به صف من تعرضی کردن
با اخلاق اسلامی و لبخند بشون یادآور بشم
که حاج خانوم!
بعععله...
الحمدلله برای صف من اتفاقی نیفتاد و بسلامت نونم و گرفتم ولی اون موقعی که داشتم نونمو جمع میکردم؛
پشت سرم یه چیزایی شنیدم
که زانوم شل شد...
اگه راه داشت و کسی خونه منتظر نبود
نونو ول میکردم و برمیگشتم!
پیرمردی که پشت سر من بود گفت؛
شاطر جون!
من صفمو دادم به این خانوم...
بدید ایشون بگیرن؛
من دوباره صف وایمیسم!!
بعد خیلی یواش زیر لب به کناریش گفت،
بابا گرمه هوا...
ما دووم نمیاریم؛
این خانوم چطوری میخواد با چادر مشکی...
برای وضع بی حجابی؛
چیکار کردیم جز نق زدن؟
جز امر کردن؟
چقد مهربون بودیم!
از خودگذشتگی داشتیم!
حمایت کردیم تا وضع حجابمون خوب بشه؟؟
پست های حجاب خوب لایک میخورن؛
ولی خود با حجابا تو جامعه مون
رفتن تو لیست بلاک !!
شهاب افشار