مدافعان حجاب

خواهرم : مدافع حرم زینب(س) بودن یعنی : حفظ حجاب و دفاع از چادر زینب (س)

مدافعان حجاب

خواهرم : مدافع حرم زینب(س) بودن یعنی : حفظ حجاب و دفاع از چادر زینب (س)

مدافعان حجاب

بعضی ها هم هستند
که جانباز اعصاب و روان جنگ نرم میشوند!
-------------
پیشکش به ساحت ام ابیها و همسر ولایت،
مادر امامت،حضرت فاطمه الزهرا (س)
------------
کلیه حقوق مادی و معنوی مطالب این وبلاگ متعلق به
شیعیان امیرالمومنین (ع) می باشد و هر گونه کپی
برداری از آن با ذکر 1 صلوات جهت شادی دل حضرت زهرا (س) مانعی ندارد.

آخرین نظرات
  • ۱۰ اسفند ۹۶، ۱۱:۲۱ - رویا
    سلام
نویسندگان

۴ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

#همه_چادری_ها_فرشته_نیستند 

#قسمت_سوم و پایان ...

.

می خواهم داستان را بسیار خلاصه کنم و دیگر بیش از این ریز نشوم مثلا نگویم که لاک دستت دیگر #چه_ربطی به حجاب دارد؟!

.

حالا که پست ها بیشتر شدند ، و سبک نوشتاری هم از چادرم فاتح نفس ، رسید به #مذهبی_ها(چادری ها)عاشق ترند! (که ما هم قبول داریم ، چون عاشقانه هایشان نه علنی است و #نه_دل_کسی_را_می_لرزاند ! آخر چند روز پیش یک رفیق متاهلی گفت ، #دچار_قیاس شده ام! گفتم چرا؟ ، گفت : عکس هایشان را در فضای مجازی قرار می دهند و من هم هِی ، قیاس و قیاس!( #تبریک میگم بهتون مبلغ چادر!) )

.

دیگر چهره اش از بند تاری ها و پیکسل و برگ و گل و دست(می دانید که نشان دادن چهره #فرایند خودش را دارد!کم کم به نشان دادن رخ می رسد ابتدا #واقعا_نمی_تواند !) و... در آمده ، او یک مذهبی لاکچری شده ، ایول !

.

کامنت هایش را هم بسته که دیگر آنقدر مذمت نشود البته خدا لعنت کند اینستا را که نمی گذارد دایرکت را هم ببندد آخر این مذهبی های #خشک_مغز ، آنجا هم او را رها نمی کنند! هِی خواهرم #چادر_ارثیه_مادرم_زهراس را برایش می فرستند.

اینها دیگر چه می گویند بابا! أه با کیا شدیم مذهبی!

(بابا جان ، اینها چه می دانند تو در راهِ تبلیغ! چادر چه مشقت هایی کشیده ای ! با خون دل آن همه دنبال کننده همراهت شده اند و با کلی فکر آن همه چشم را به خود #خیره کرده ای !نمی دانند..!)

.

خلاصه اینکه ، می آید و نام صفحه اش را تغییر می دهد ، این را در استوری می گوید که دیگران هم بدانند ، نام خودش هست!

و برای اینکه از نیش و کنایه ی جماعت مذهبی هم خلاص شود ، در بیو می نویسد :

#من_مذهبی_نیستم ! من را قضاوت نکنید !

( ای بابا نشستیم این همه نوشتیم ، تهش طرف مذهبی هم نبود ،البته بوده و هست اما عادی سازی برخی از موارد او را بدین جا کشانده)

و عکس های بدون چادرش را پست می کند...

و من مصیبت دیده شدن را آنجا درک کردم !

.

#بعد_نوشت :

این روایت ، ماجرای #یک_نفر_نیست! بلکه هر گوشه اش مربوط به چندین و چند نفر است ...

نمیدانم شمایی که  این متن را می خوانید کجای این قضیه هستید ، اما بدانید، #شیطان_فضای_مجازی ، خیلی قوی تر از شیطان فضای واقعی است ، در #مجازناآباد چشم ها مستقیم در چشم هایت گره نمی خورد ، اما دل ها هزار راه می روند ، هم اویی که تو را تعریف و تمجید می کند ، در خیابان به او نسبت ”خفه شو” یا ”برو گمشو” می دهید ، اما در مجاز تشکر هم می کنید از نظر لطفشان !

می دانم که نیت هایتان واقعا گاه خیر هست #اما ، نیت به اصطلاح خیرتان پدرِ دلِ جوان مردم را در آورده !( دلم برای آن جوان مجردی می سوزد که توقعات زندگی اش با دیدنِ عکس های شما تغییر پیدا کرده یا همان دخترک مجردِ در خانه که شاید به اندازه شما زیبا نباشد اماتحت تاثیر ذائقه هایی که شما تغییر دادید قرار گرفته !)

.

#بعد_نوشت ۲

اگر از متن ناراحت شدید، خیلی هم خوب که ناراحت شدید ، اتفاقا #به_خودتان_بگیرید!

کسی آمد پیام داد که ”خدا هدایتشان کنه !”

می روم صفحه ش را می بینم ، می بینم که او هم اینگونه هست ، خب خانم ، منظور شما هم هستید! فقط بقیه مشکل دارند؟ یا خودتان را همچنان با نیت خیر می پندارید؟!( به خدا اگر عکس ندارید برای پست ، خب #پست_نگذارید ، چه لازم که یک نیم رخ از خودتان بگذارید و دعا برای امام زمان هم بکنید ؟!)

.

#دلیل

-این ها را نوشتم تا آن کسی که تازه می خواهد وارد بحث تبلیغ حجاب! شود ، بداند که #مسیرش_به_کجا ختم خواهد شد ، حتی اگر اولش بگوید :

من مراقب هستم !( نه ، #نمی_توانید مراقب باشید ، دست خودتان نیست ، این لایک و کامنت و تعاریف بد نفس آدم را غلغلک می دهد)

.

#بعد_نوشت ۳

بعضی ها هم آدم های خوبی هستند ، خیلی بهتر از ما ، اما دچار شده اند ، اما بنشینند و فکر کنند ، که واقعا #چه_نیازی_هست ، به انتشار این عکس ها؟!

( چند سال پیش در #فیس_بوک دختر خانمی ، همین عمل را شروع کرد ، آن موقع از این خبرها نبود ، حالا بعد چند سال ، خودش نیست اما عکس هایش دست به دست می شوند ، حتی اگر بگویید : #کپی_عکس_ها_حرام_است ، واقعا توقع دارید بعد از انتشار  ، کسی کپی نکند؟ خب اگر نمی خواهید ، چرا پست می کنید؟ ، اینهم یک گل به خودی حساب می شود)


‏‎#اعتراف_نوشت ۲ !

یک اعتراف دیگر هم در انتها بکنم ، شاید فکر کنید این هم یک خشک مقدس دیگر که با همه مشکل دارد ! نه ! بنده نیستم خیلی هم غرق هستم ، غرق در معایب مختلف ...

‏‎اما گفتم که نگویید نگفتن

یا که نگویند، نگفتی !

.

‏‎#مراقب_خودتان_باشید ...

.

‏‎#پایان

نویسنده: بی نام

کانال : ‏@khodahafez_refigh

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۹:۳۶
مدافعان حجاب

#همه_چادری_ها_فرشته_نیستند

#قسمت_دوم ...

.

روزها می گذرد ، دنبال کننده ها بیشتر می شوند ، پسند و کامنت ها رو به افزایش می روند ، راستی یک آقا پسری در کامنت نوشته بود :

چقدر زیبا بانو🌹 ! (زیبایی را کجا دیدی شما؟!)

او هم گفت : ممنون از لطفتان !

عجب !

( به نظر که آقا پسرها بیشتر به حجاب علاقه مند شدند تا بی حجاب ها !)

.

تا یادم نرفته این را هم بگویم که چند روز پیش یک عکس نامرتبط با خودش گذاشت، یعنی #خودش_در_عکس_نبود ، ملت زیاد نپسندیدند آن را ! فکرکنم سر خورده شد و برای انتقام یک عکس بهتر با چادر از خود گذاشت تا آن را بشورد و ببرد ( اتفاقا ، انتقامِ خوبی هم گرفت ! )

.

خلاصه ...

بانوی قصه ی ما ، اتاق فکرش را راه اندازی می کند . نه ، نمی شود دیگر! عکس ها تکراری شده اند ! همه اش که مشکی باشد ، #فکر_می_کنند ما مذهبی ها ، افسرده و عقب افتاده ایم !

باید کمی رنگ را هم قاطی ماجرا کنم ، پس می رود از یک مزون لاکچریِ حجاب ، یک روسریِ گلدار قرمزِ خوش نقش و نگار می خرد .(چقدر این گل گلیهای قرمز را دوست دارم!)

.

نوبتی هم باشد نوبت عکاس داستان هست که بیاید و با هم بروند در پارکی جایی ، که شهدا هم نباشند که اگر بی حجابی عکس را دید ، نگوید همه اش غم !

نیمه صورت اش را رو به افق میگیرد ، پس زمینه را نیمه آسمان و نیمه درختان پارک قرار می دهد ، و چیک!

.

آن شب این عکس بیشتر از تمامِ پست ها ، مورد توجه قرار می گیرد و سیل لایک و کامنت روانه ی پستش می شود !

هم #سرخوش از تعاریف و هم ناخوش از انتقاد ها .

این را هم بگویم که کسی در کامنتش نوشته بود : خانم به فکر دلِ ما مذهبی هایی که امکان ازدواج نداریم ، نیستید؟

آن یکی هم نوشته : زیبایی برازنده ی شماست !

و باز هم عجب !

( حالا که کامنت ازدواجِ بنده خدایی را گفتم این را هم اضافه کنم که، چند وقت پیش ها بانو! ، #عاشق_شده_بود ، عاشقِ یک آدم خوش ریشِ انگشتر به دستِ نورانی ، آن هم در تاکسی! (باور می کنید؟) و آن #چند_لحظه_عاشقی را ، تبدیل به #رمان کرد که درچند قسمت منتشر شد !

جدیدا هم فکر کنم راهیان نور رفته اند ، چون دارد رمان #عاشقانه_با_خادم_ها را منتشر می کند!(پیشنهاد بنده :مسجد محل ، راهپیمایی۲۲ بهمن ، بسیج ، دانشگاه ، این ها هم میتواند خوراک خوبی برای رمان عاشقانه باشند ، عاشقی دراین نقاط را هم تست کنند)

یک اعترافی هم بکنم ، چند سال پیش یک رمان به همین سبک ها ، البته دونفره اش ها ! نوشته بودم برای خودم نه برای انتشار ، به یک دوست مجرد دادم تا بخواند ، بنده خدا درد عشقی کشید که مپرس ! من هم کلا پاک کردم قضیه را !( #عاشقانه_ها حتی اگر توهم باشند ، برای جار زدن #نیستن!) )

.

‎می بینید چه شد؟

‎از عکس در قطعه شهدا تا

جهنمِ پسندیده شدن..!

.

‎#ادامه_دارد ...

نویسنده : بی نام

لینک کانال : @khodahafez_refigh

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۹
مدافعان حجاب

#همه_چادری_ها_فرشته_نیستند !

#قسمت_اول

.

یک روز که چشم هایش درگیر آسمان و زمین هست و در جستجوی خیال خویش دارد پرندگان را می شمارد ، ناگاه یادش می آید که فضایی هم هست به نام مجازی !

درباره اش بسیار شنیده و از آنجایی که معتقد هم هست ، سخنان آقا درباره مهم بودن این فضا در ذهنش مرور می شود .

تصمیم میگیرد ، آن هم یک تصمیم سازنده ، اینکه بیاید و در فضای مجازی ، به اصطلاح سنگری برای خود دست و پا کند .

اما سنگرِ #بدون_تجهیزات که فایده ای ندارد...

دوباره در خود فرو می رود و بالاخره فکری به خاطرش خطور می کند ، اینکه باید در زمینه حجاب فعالیت کنم ! و تولید محتوا هم داشته باشم !

.

سراسیمه گوشی اش را بر می دارد و برای آن فلان رفیق عکاسش زنگ می زند: از چه نشسته ای که فضای مجازی #محتاج_به_فعالیت فرهنگی هست آن هم از نوع حجاب که بی حجابان دارند فراوان می شوند و روایت ماجرا و خداحافظ .

.

حالا می نشیند و فکری می کند به حال ملزومات عکاسی ، در اتاق می چرخد ، یک پیکسل پیدا می کند فکر کنم عکس یک شهید باشد یا ”#من_حجاب_را_دوست_دارم” هست احتمالا !

یک کیف زیبا هم دارد که گل های قرمز روی آن فرش شده اند ! کیف را هم می گیرد ، چون حیف هست!

و یا اینکه اصلا مگر بدون انگشتر و ساعت می شود تبلیغ حجاب کرد؟

نه والا ، نمی شود!

خلاصه #ملزومات را هم می گیرد !

می رود مرحله بعد و اکنون نوبتی هم باشد نوبت #لوکیشنِ عکس هست و اولین مکانی که به ذهنش می رسد ، گلزار شهداست ، امروز را قرار بر اینجا می گذارند حالا شاید فرداها دریا ، جنگل ، پارک ، میدان ، قبرستان ، و یا هرجایی دیگر...

.

می روند و می رسند به گلزار شهدا ...

خب فلانی دوربینت را در بیاور که کنون نوبت تِرکاندن ماست !

زاویه ها را در ذهنش می چیند ، ابتدا می رود بالای #قبر_یک_شهید ، به حالت فاتحه ، عکسی از او می گیرد ، بعدی ، پیکسل را می آورد جلوی چهره اش ، و دیگری فوکوس می کشد روی پیکسل که نکند صورت او معلوم شود ، که یکهو زشت باشد!

بعدی ، در میان قبر ها راه می رود و از پشت سر ، عکسی می گیرد ، تازه کیف گلدار هم مانده ، یک گل سرخ در دست ، همان دستی که انگشتر و ساعت تزییناتش را به عهده دارد ، و بک را هم نصف کیف و نصف گلزار قرار می دهد ، ذوق عکاسی هم که الحمدالله عالی...

.

خندان و شاد و سرخوش از اینکه  بالاخره آنها هم #حرکتی_در_جهت_فرهنگ زده اند ، مسیر خانه را طی می کنند ، البته رَمِ عکس ها را هم از رفیقِ عکساش می گیرد ،به خانه که رسید می رود و می نشیند به پشت لب تاپ (لپ تاب؟ لپ تاپ؟ چی؟ نفهمیدیم آخر) عکسها را گلچین می کند ، ادیت می کند و به به و چه چه که قرار است فوج فوج از بی حجابان به حجاب بگرایند.

یادش می آید که ای وای ، حالا کجا باید اینها را منتشر کنم؟ احتیاج به یک رسانه عکس محورِ بدون فیلتر دارد و البته پر رفت و آمد ، و از آنجایی که در میان صحبت دوستان ، از اینستاگرام و دیده شدن ، شنیده بود ، #اینستاگرام را انتخاب می کند.

پس از طیِ مراحل ثبت نام می رسد به نام ، خب این هم داستانی دیگر ! چه بگذارد که به تبلیغ حجاب بیآید؟

چادر خاکی؟ مدافع چادر؟ ساداتِ چادری؟ کیمیاحجاب؟ یا چی؟

بالاخره روی ”مدافع چادرِ خاکی مادر” به نتیجه می رسد.(اسامی همیشه به اینها ختم نمی شود!)

.

اولین پست را با ذکر یا زهرا و با #نیت ارسال می کند ، همان که نشسته مقابل یک شهید گمنام ،  که نیمه تار است ، خدا را شکر  اعتقاد به تاری چهره هم دارد (اما خب فعلا!)

کپشن را هم می نویسد : من می خواهم با #چادرم قلعه ی نفس را فتح کنم همچون آن شهیدی که #فاتح_قلبم بود .

.

باور کنید ، من هم او را لایک خواهم کرد(با اغماض) ، عالی... هم عکس هم متن ... جای قسم نیست اما بدانید نیت واقعا خالص ... اما اندکی بیراهه و اندکی ناآگاه نسبت به آینده ...

.

#ادامه_دارد ...

نویسنده : بی نام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۷
مدافعان حجاب

وقتی #سبک_زندگی مان

از #خدا چی بپسندد

به #دیگران چی می پسندند

تغییر پیدا کرد

شاهد آن شدیم که هرکس برای

جلب نظر خلق الله ...

حیا خویش را هم به حراج گذاشت !


#سر_چی_مسابقه گذاشتید؟

برای لایک؟

برای تبلیغ حجاب؟

برای تبلیغ دین؟

برای اینکه بگید امّل نیسیتید؟

بهونه شما چیه؟!

از لذت بردن دیگران ، شمارا چه سود؟!

لعنت بر شیطانی  که

با لباس مجازی وارد می شود

و دینمان را به یغما می برد ...


#خسته ...

#بد_حجاب_ها_بهتر_از_خیلی_ها !!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۲ ۰۵ دی ۹۶ ، ۲۲:۳۷
مدافعان حجاب